شعر خرگوش
جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶خاله مريم (مربي مهد کودکم) تو دفترچه يادداشتم برام شعر نوشته:
خرگوش
خرگوش من چه نازه
گوشاش چقدر درازه
مثل بخاري گرمه
چه خوشگل و چه نرمه
دستاشو پيش مياره
به روي هم ميزاره
ميخوره برگ کاهو
ميپره مثل آهو
خاله مريم (مربي مهد کودکم) تو دفترچه يادداشتم برام شعر نوشته:
خرگوش
خرگوش من چه نازه
گوشاش چقدر درازه
مثل بخاري گرمه
چه خوشگل و چه نرمه
دستاشو پيش مياره
به روي هم ميزاره
ميخوره برگ کاهو
ميپره مثل آهو
دوشنبه هفته گذشته اولين روز کاري مادر صبا بعد از حدود يکسال بود.
صبا به مهد کودک رفت. مادر صبا هم به دانشگاه رفت.
عصر مادر صبا، صبا را از مهد کودک به خونه برگرداند.
شرايط خوب بود. صبا زياد گريه نکرده بود. در مهد کودک هم به مناسبت شروع سال تحصيلي جشن گرفته بودند. صبا هم در […]