لطفا عقاب بمان!

نوشته شده در شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۶ توسط مادر صبا

« گويند زاغ ۳۰۰ سال بزيد و گاه عمرش ازين نيز درگذرد … عقاب را ۳۰ سال عمر بيش نباشد» اين جمله اي است كه در سرلوحه شعر تكان دهنده « عقاب» سروده پرويز ناتل خانلري آمده.

شعر درباره عقابي است كه به ۳۰ سالگي رسيده و مرگ قريب الوقع،‌ آشفته اش كرده. عقاب براي رهايي از اين آشفتگي به سراغ كلاغ سن و سال داري كه محضر عقاب هاي زيادي را درك كرده مي رود تا از او راز بقا و راز طول عمرش را بپرسد و چاره اي بجويد.

كلاغ به عقاب توضيح مي دهد كه طول عمرش را مديون دو چيز مي داند. يكي اينكه مثل عقاب بلند پرواز نبوده و هيچ وقت به اوج آسمان ها كاري نداشته و هنگام پرواز زياد از زمين فاصله نمي گرفته و به پرواز در حد و حدود زمين (در سطوح آشغال ها در ارتفاع پست) اكتفا مي كرده:

ما از آن سال بسي يافته ايم/ كز بلندي رخ برتافته ايم

زاغ را ميل كند دل به نشيب/ عمر بسيارش از آن گشته نصيب

 

دليل دوم و مهم تر كلاغ براي طول عمرش، «مردار خواري» است. به تعبير كلاغ مردار خواري يا همان مرده خوري خودمان، خاصيت دارد و خاصيتش هم اين است كه عمر را زياد مي كند. كلاغ به عقاب توصيه مي كند دست از چيزهاي دست اولي مثل شكار كردن جانوران بردارد و به جايش به چيزهاي دستمالي شده و غير اوريجينال (لاشه جانوران) بسنده كند و در نهايت هم دست عقاب را مي گيرد و مي بردش سر يكي از اين بساط هاي مرده خوري.

عقاب اول شگفت زده مي شود. باورش نمي شود كه راز بقا اين قدر پيش پا افتاده باشد و بعد در مصرف لاشه هاييي كه كلاغ به او تعارف مي كند به ترديد مي افتد. مي ماند دست از عقاب بودن بشويد و كلاغ وار زندگي كند يا برعكس، همچنان عقاب بماند و لاجرم كوتاه عمر.

عقاب البته در آخر،‌دور كلاغ بودن و عمر دراز را خط مي كشد و برميگردد به اوج آسمان ها، جايي كه مرگ انتظارش را مي كشد …

عقاب بودن يا كلاغ بودن. مساله روزگار ما اين است. كلاغ باشيم و بي خيالٍ در اوج زيستن بشويم. بچسبيم به زندگي معمولي بي جاه و شكوه خودمان و طول زندگي مان را با توسل و تمسك به هر چيزي حتي گند و مردار و هر چيز دست چندم ، بدون دقت و وسواس ويژه اي، همين طور امتداد دهيم يا عقاب بودن را انتخاب كنيم و از اين عقاب بودن نهراسيم و بهاي آن را بپردازيم. از مسووليت هاي دشوار آن گرفته تا مسائلي مثل جوانمرگي و بي بهرگي از امتيازها و موهبت هاي كلاغ ها …

 

روزگار ما، روزگار بي عقابي يا لااقل كم عقابي است. ديگر كمتر آدمي به پستمان مي خورد كه حاضر باشد سفت و سخت، پاي آرزوها و آرمان ها و ايدآل هايش بايستد و يك تنه براي تحقق آنها بجنگد. انگار كه نسل اين آدم ها- عقاب ها – منقرض شده باشد. رد عقاب ها را ديگر فقط مي شود در خاطره ها، افسانه ها، اسطوره ها و كتاب ها گرفت. در عوض تا دلتان بخواهد كلاغ ريخته. سرتان را به هر طرف كه بگردانيد،‌كلاغ مي بينيد. رژه دلگيركننده آنها آسمان شهر را خاكستري كرده.

ما به شدت به عقاب نياز داريم. به آدم هايي كه حاضر باشند پا در راه عقاب شدن بگذارند. به عقاب هايي كه تا دم آخر دست از عقاب بودن نكشند.

مي توانيم شعر پريشان كننده «عقاب» را بخوانيم و از خودمان بپرسيم من عقابم يا كلاغ؟ دوست دارم عقاب بشوم يا كلاغ؟ سوالي نيست كه بشود سرسري به آن جواب داد. سوالي است كه اگر با دقت براي جواب آن تصميم گرفته شود مي تواند سرنوشت يك زندگي، حتي يك ملت را رقم بزند …

همشهري جوان - علی به پژوه

۷ نظر درباره “لطفا عقاب بمان!” داده شده است.

  1. حسين طاهري گفت :

    من هم مي خواهم عقاب بمانم :))

  2. اميني گفت :

    ارزش هر چيزي برابر زحمتي است كه براي رسيدن آن كشيده اي . خواجه عبداله انصاري ميگويد:
    بآن ارزي كه مي ورزي

    خيلي ها شهامت عقاب شدن ندارند هر گاه عقاب شدي وعقاب ماندي ارزش واقعي خود را حفظ كردي.
    طرفدار عقاب تيز پرواز .

  3. Nooshin گفت :

    Salam Amineh jan . Hal o ahval ? Az Saba khonoom bego mashallah dige bozorg shodeh .Be hameh salam beresoon .

  4. محمدرضا صبوحی گفت :

    سلام خسته نباشی سایت خوبی داری
    خواستم ببینم ما با هم فامیلمو خبر نداریم اگه وقت کردی به وبلاگ ما هم سری بزن

  5. لیلا گفت :

    عقاب بودن خیلی سخته دوست دارم مثل عقاب باشم ولی …

  6. مجيد گفت :

    سلام.من از جنس عقابم

  7. بي نام گفت :

    سلام منم محمدرضاصبوحی هستم ۲۸ساله از یزد

نظر بدهید



counter
Motigo Webstats - Free web site statistics Personal homepage website counter Search Engine Optimization