يكصدمين روز تولد صبا
نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۶ توسط پدر صبايكصد (۱۰۰) روز از تولد دخترم گذشت.
روزهاي اول نگهداري از اون خيلي سخت بود. اما به مرور احساس ميكنم كارها داره آسونتر ميشه. شايد آسونتر شدنش به دليل عادت كردن من و مادرش به وضعيت جديد است يا شايد هم چون بزرگتر شده، راحتتر ميشه ازش مراقبت كرد. نميدونم!
به هر حال، الان شبها راحتتر و بيشتر ميخوابه. فكر كنم به قول دكترش بالاخره ساعت فيزيولوژيك در بدنش تشكيل شد. تعداد شبهايي كه ناآرامي ميكنه نسبت به اوايل خيلي كمتر شده.
موضوع مهم ديگري هم كه هست اينه كه حالا تقريبا ما را ميشناسه و با ديدن ما واكنش نشون ميده. ميخنده!
اين خنده نوزاد واقعا شيرينه. وقتي كسي خنده بچه ديگهاي را ميبينه خيلي براش جالبه ولي ديدن خنده بچه خود آدم يك چيز ديگه است.
شيرينتر از اون زمانيه كه با صدا ميخنده و طولاني.
مخصوصا يكي از جالبترين زمانهايي كه صبا ميخنده وقتي است كه خيلي نزديك به آيينه خودش را ميبينه. بهترين تفريح فعلي صبا!
اين خندهها همه خستگي را از تن ما درميآره.
تلاش صبا براي حرف زدن هم همچنان ادامه داره و وارد مرحله جديدي شده. حالا وقتي اطرافيان با هم حرف ميزنند اون هم سعي ميكنه حرف بزنه. حرف زدنش هم فعلا چيزي شبيه گفتن كلمه آقا است. البته موقع گفتن اين كلمه حرف «ق» را خيلي غليظ و با فشار و طولاني سعي ميكنه بگه.
آخرين موضوع هم علاقه صبا به موسيقي است. آهنگ «چيكه چيكه آب ميچكه» از مجموعه آهنگهاي چرا و چيه، آلبوم گلهاي رنگين كمان.
در اوج ناراحتي و بيقراري صبا با شنيدن اين آهنگ آروم ميشه و به دقت گوش ميده. حتي ديروز وقتي داشت شير ميخورد و اين آهنگ را شنيد، شير خوردن را رها كرد!!!
پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۲۱:۵۸
saba joon az alan sheitoon shodi khanoomi?
جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱:۴۷
دمش گرم بابا ما هنوز هم موسيقي حاليمون نيست
جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱۶:۲۱
………….یادمه پریسا با موسیقی سنتی اروم می شد………..اوه اگه بدونید چه دختر غرر غرروییی بود………………..همه اش گریه و..تنها چاره اش موبایل و موسیقی بود……….الان هم متخصص در این دو زمینه است!!……….خوب می کنین با موسیقی اش اشنا می کنین….زودتر هم به حرف می افته..اگه خودتون هم براش اهنگ هارو بخونین
جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۰۲
خب به اين دليل موسيقي آرومش مي كنه كه حس شنوائي اون رو تحريك مي كنه و اون هم واكنش نشون ميده
گذشته از اين موسيقي ما ادم بزرگ ها رو آروم مي كنه چه برسه به بچه
ولي خب در خصوص حرف زدن هم هر چه قدر خودتون با صبا جان تمرين كنيد و بيشتر حرف بزنيد زودتر حرف خواهد زد
شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۹:۱۵
به نظر من راحت شدن برای شما بخاطر این است که یک کم استرس شما کمتر شده وگرنه بچه هرچه بزرگتر می شود مشکلاتش بیشتر و بزرگتر می شود.
اما خودمونی خوب داری حال می کنیدا .. خدا حفظش کند و جمعا سلامت باشید
شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۴۸
ایشالا مبارک بادا
دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱۴:۲۳
سلام صبا خانم بابای خیلی خوبی داری که اینقدر به فکرت است و برایت اینقدر زحمت میکشه.باید قدر این بابا رو بدونی.در ضمن بابا هادی، دختر خیلی شیرینی داری خدا همیشه نگهدارتون باشه. روی دختر گلت را از طرف من ببوس.